نوشته شده توسط :


چند سالی میگذشت که دایره آبی قطعه گمشده خود را پبدا کرده بود.
اکنون صاحب فرزند هم شده بود، یک دایره آبی کوچک با یک شیار کوچک.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




زمان میگذشت و دایره آبی کوچک، بزرگ می شد. هر چقدر که دایره بزرگ تر میشد شعاع آن هم
بیشتر میشد و مساحت شیار که دیگر اکنون تبدیل به یک فضای خالی شده بود نیز بیشتر.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



آنقدر این فضای خالی زیاد شد و دایره ناراحت تر که ناچار برای کمک به سراغ پدر رفت و به او گفت :
پدر شما چرا جای خالی ندارید ؟
پدر گفت : عزیزم جالی خالی نه، قطعه گمشده. هر کسی در زندگی خود قطعه گمشده دارد من هم داشتم، مادرت قطعه گم شده ی من بود. با پیدا کردن او تکمیل شدم. یک دایره کامل.
پسر از همان روز جست و جوی قطعه ی گمشده خود را آغاز کرد. رفت و رفت تا به یک قطعه ای از دایره رسید شعاع و زاویه آن را اندازه گرفت درست اندازه جای خالی بود ولی مشکل آن بود که قطعه زرد بود.
دایره باز هم رفت تا اینکه به یک مثلث رسید که فضای خالی خود را با قطعه های رنگارنگ کوچک پر کرده بود.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



دایره دیگر از جست و جو خسته شده بود تا اینکه به یک قطعه مربع گمشده رسید،
به او گفت شما قطعه گمشده من را ندیدید؟
قطعه مربع گریه کرد و گفت : من هستم
- ولی شما مربع هستید و قطعه گمشده ی من قسمتی از دایره
- من اول قطعه ای از دایره بودم یعنی دقیقا بگویم قسمتی از شما و منتظرتان که یک مربع قرمز آمد. قطعه ی گمشده او مربع بود ولی من گول خوردم و خود را به زور داخل فضای خالی او کردم، به مرور زمان تغییر شکل دادم و به شکل فضای خالی مربع در آمدم. ولی او قرمز بود و من آبی، به هم نمیخوردیم. اکنون پشیمانم. من قطعه ی گمشده ی شما هستم.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net





دایره که دید قطعه گمشده خود را پیدا کرده سعی کرد او را در فضای خالی خود جا دهد اما نشد، بنابر این او را با طناب به خود بست و خوشحال راه افتاد. حرکت کردن با یک قطعه که سبب بدقواره شدن دایره شده بود خیلی سخت بود ولی دایره تمام این سختیها را به جان خریده بود و با عشق حرکت میکرد.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net





رفت و رفت ولی ناگهان گودال را ندید و داخل آن افتاد و گیر کرد. بخت به او رو کرده بود که قطعه ی گمشده اش قسمت بالای او بود و گیر نکرده بود. قطعه گمشده به او گفت : من را باز کن تا بروم و کمک بیاورم.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



قطعه ی گمشده رفت و هیچ وقت برنگشت. دایره هم سالها آنقدر گریه کرد تا بیضی شد (لاغر شد). و توانست از گودال بیرون بیاید. دلش شور میزد که نکند اتفاقی برای قطعه گم شده افتاده باشد. دنبال او به هر سو رفت. تا اینکه بالاخره او را پیدا کرد. کاش هیچ وقت او را پیدا نمی کرد ...
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


با امید به اینکه همه آدمها بتونند قطعه گمشده شون را پیدا کنند
و در این دنیای پر رمز و راز هیچ وقت تحت تاثیر ظواهر ناپایدار قرار نگیرند

                                                       

 

                                                      
                                                         ....[{EzRaEel}]....
 
 




:: بازدید از این مطلب : 828
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 16 فروردين 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: